- چله کردن
- زه کردن کمان را کمان را چله بستن
معنی چله کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز پخشیدن
دیوانگی کردن خل خلی کردن
ریختن قطرات آب از سقف و غیره
چنین و چنان گفتن، لاف زدن
خالی کردن، رها کردن
کشتن قاتل بعوض مقتول قصاص کردن: شله کردند مرا و پس از آن رفت سوی جهنم آن نادان. (سنائی)
شکوه کردن، شکایت کردن
ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن، وانهادن، واهشتن، واهلیدن، هلیدن، بدرود گفتن، چپ دادن برای مثال گله کرد باید به گیتی یله / تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی - ۲/۳۱۸)
واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن
قصاص کردن، کشتن قاتل به خون خواهی مقتول
غله دادن زمین و ملک
شکایت کردن شکوه کردن: پس (طبیب) پیش پیغمبر آمد علیه السلام گله کرد که مرین بنده را برای معالجت اصحاب بخدمت فرستاده اند و در این مدت کسی التفاتی نکرد
Dribble, Ooze
Flock, Grumble
reunir-se, resmungar
капать , сочиться
tröpfeln, sickern
sich versammeln, murren
gromadzić się, marudzić
капати , просочуватися
собираться , ворчать
kapać, sączyć się
збиратися , бурчати
滴水 , 渗出
gotejar, emanar
gocciolare, sgorgare
gotear, rezumar
agruparse, gruñir
se rassembler, grogner
goutter, suinter
radunarsi, brontolare